معنی ترکیب اتم ها

حل جدول

ترکیب اتم ها

هم ظرفیتی. کووالانس


اتم

کوچکترین ذره

کوچکترین ذره، ذره بنیادین

لغت نامه دهخدا

اتم

اتم. [اَ ت َم م] (ع ن تف) تمامتر. کامل تر.
- بوجه اتم ّ، بوجه اکمل.

اتم. [اُ ت ُ] (ع اِ) زیتون برّی. لغتی است در عُتُم. (منتهی الارب).

اتم. [اَ ت َ] (اِخ) نام وادیی است. (منتهی الارب). و صاحب مراصدالاطلاع آرد: الاتم بکسر اوله و ثانیه، اسم واد.

اتم. [اَ] (اِخ) جبل حرّه بنی سلیم و گفته اند پشته ای است از غطفان که بین غطفان و بین مسلخ قرار دارد و آن از منازل حجاج کوفه است و تا مکه نه میل مسافت است.

اتم. [اَ ت َ] (ع مص) شکافته شدن دو درز مشک و غیره پس یک درز گردیدن. (منتهی الارب). واشکافته شدن دوال که در مشک دوخته باشند. || بریدن. || مقیم بودن بجای. بودن به جایی. || درنگی کردن. (منتهی الارب). درنگی. || کاهل شدن. کاهلی.

فرهنگ معین

اتم

(اَ تَ مّ) [ع.] (ص تف.) تمامتر، کاملتر.

فرهنگ فارسی آزاد

اتم

اتَمّ، کامل، کامل تر،

فارسی به ایتالیایی

اتم

atomo

فارسی به عربی

ترکیب

ترکیب، جعل، خلیه، شکل، مجموعه، مرکب، مزیج


اتم

ذره

فرهنگ فارسی هوشیار

عصر اتم

دورک اتم

فرهنگ عمید

اتم

تمام‌تر، کامل‌تر،

معادل ابجد

ترکیب اتم ها

1079

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری