معنی ترنم کردن

لغت نامه دهخدا

ترنم کردن

ترنم کردن. [ت َ رَن ْ ن ُ ک َدَ] (مص مرکب) سرود گفتن: اگر در ریاض نعم ایشان [آل سامان و آل بویه] چون عندلیب نوای خوش میزدند و یا چون سار بر گلزار ترنمی به نوا می کردند بدیع نبود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 17).


ترنم

ترنم. [ت َ رَن ْ ن ُ] (ع اِ) آواز نیکو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || سرود و نغمه و ترانه و خوش خوانی. (ناظم الاطباء):
ترنمشان خمار از گوش میبرد
یکی دل داد و دیگر هوش میبرد.
نظامی.
از تنعم نخفتی و به ترنم گفتی. (گلستان).
تنعم روید از کام و زبانی
که با آه و فغانی همدم افتد.
ظهوری (از آنندراج).
|| مطلق آواز:
به ترنم هجای من خوانی
سرد و ناخوش بود ترنم خر.
سوزنی.
|| مطلق آهنگ: و هر قومی را نوعی است از موسیقی، کودکان را جدا و زنان را جدا و مردان را جدا. چون ترنم کودکان را و نوحه ٔ زنان را و سرود مردان را و ویله دیلمان را و دست بند عراقیان را. (مجمل الحکمه). || نام یکی از چهار قطعه تألیفات موسیقی. و رجوع به مجمعالادوار نوبت سوم ص 81 شود

ترنم. [ت َ رَن ْ ن ُ] (ع مص) سراییدن. (دهار) (مجمل اللغه). سراییدن و برگردانیدن آواز. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). سراییدن و سرود. (غیاث اللغات) (آنندراج). و با لفظ رستن مستعمل. (آنندراج). غنا، خواندن نیکو و خوش گردانیدن صدا. (از اقرب الموارد) (از المنجد):
مالاح برق ٌ او ترنم طائر.
متنبی (از اقرب الموارد).
|| بانگ کردن کمان درکشیدن و جز آن، یقال: ترنم الحمام یعنی بانگ کرد کبوتر و کذلک الجندب و القوس و کل ما استلذ صوته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || نیکو کردن آواز در تلاوت قرآن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


ترنم گری

ترنم گری. [ت َ رَن ْ ن ُ گ َ] (حامص مرکب) آوازخوانی و سرودگویی و نغمه پردازی. (ناظم الاطباء). سرود کردن. (آنندراج). ترنم کردن:
چکاوک ز حسن ترنم گری
ز منقار خود میستاند پری.
طغرا (از آنندراج).


تنوین ترنم

تنوین ترنم. [ت َن ْ، ن ِ ت َ رَن ْ ن ُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) تنوینی است که به آخر قوافی دارای حرف اطلاق، بجای آن حرف اطلاق درآید، و حروف اطلاق الف، واو و یاء است که به آخر کلمات درآید. و به عقیده ٔ سیبویه هرگاه حروف اطلاق را که موجب ترنم و غناء است از قوافی حذف کنند بجای آن تنوین آرند و با آن ترنم را قطع کنند و این تنوین اختصاص ندارد و به آخر افعال اگر قافیه باشند نیز درآید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به ترنم و تنوین و دیگر ترکیبهای آن شود.


ترنم سرای

ترنم سرای. [ت َ رَن ْ ن ُ س َ] (نف مرکب) سرودگوی. مغنی. سراینده:
ترنم سرای تهی مایگان
پیام آور دیگ همسایگان.
نظامی.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

ترنم کردن

زمزمه


ترنم

زمزمه زیر لب

هزج

فرهنگ عمید

ترنم

آواز خواندن، زمزمه کردن به آواز خوش،
آواز،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ترنم

زمزمه، سرایش، نجوا، آواز، نغمه

فرهنگ فارسی هوشیار

ترنم

آواز نیکو و خوش

نام های ایرانی

ترنم

دخترانه، زمزمه کردن یک نغمه، آواز، نغمه

فرهنگ فارسی آزاد

ترنم

تَرَنُّم، آواز خواندن، زَمْزَمه کردن بآواز خوش،

فرهنگ معین

ترنم

(تَ رَ نُّ) [ع.] (مص ل.) سراییدن، آواز خواندن.

معادل ابجد

ترنم کردن

964

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری