معنی ترمیم

لغت نامه دهخدا

ترمیم

ترمیم. [ت َ] (ع مص) اصلاح کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). اصلاح کردن بنا را. (از المنجد). مرمت کردن چیزی را. (آنندراج): رمم الحائط ترمیماً؛ اصلاح کرد آن دیوار را. (ناظم الاطباء).

فارسی به انگلیسی

ترمیم‌

Rehabilitation, Reshuffle, Restoration

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ترمیم

اصلاح، جبران، بازسازی، تعمیر، مرمت،
(متضاد) تخریب، اصلاح کردن، مرمت کردن


ترمیم شدن

اصلاح‌شدن، درست شدن، مرمت شدن، تعمیر شدن، بازسازی شدن،
(متضاد) تخریب شدن، بهبود یافتن


ترمیم کردن

اصلاح کردن، درست کردن، تعمیر کردن، مرمت کردن، بازسازی کردن،
(متضاد) تخریب کردن، بهبود بخشیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

ترمیم

اصلاح کردن، مرمت کردن

فرهنگ فارسی آزاد

ترمیم

تَرْمِیم، مَرَمَّت کردن، اصلاح کردن نقص یا خرابی،

فرهنگ معین

ترمیم

(تَ) [ع.] (مص م.) مرمت کردن، باسازی.

فرهنگ عمید

ترمیم

مرمت کردن، اصلاح‌ کردن خلل یا خرابی چیزی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ترمیم

بازسازی

فارسی به عربی

ترمیم

اغاثه، تعدیل


ترمیم کابینه

تعدیل الحکومه، التعدیل الوزاری


ترمیم کردن

اعد، عدل


ترمیم شدن

تعاف

معادل ابجد

ترمیم

690

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری