معنی ترساندن

ترساندن
معادل ابجد

ترساندن در معادل ابجد

ترساندن
  • 765
حل جدول

ترساندن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ترساندن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ارعاب، تخویف، تهدید، به وحشت انداختن، متوحش ساختن، بیمناک کردن، مرعوب ساختن، ترسانیدن، ترس‌دادن، مرعوب ساختن، هراساندن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

ترساندن در فرهنگ معین

  • (تَ دَ) (مص م.) بیم دادن.
لغت نامه دهخدا

ترساندن در لغت نامه دهخدا

  • ترساندن. [ت َ دَ] (مص) ترسانیدن. تهدید. ارهاب. بیم دادن:
    به لشکر بترسان بداندیش را
    به ژرفی نگه کن پس و پیش را.
    فردوسی.
    همی کودکی بی خرد داندم
    بگرز و بشمشیر ترساندم.
    فردوسی.
    کردند وعده ٔ دیگری زین به نیامد باورش
    از غدر ترساند همی پرغدر دهر کافرش.
    ناصرخسرو.
    از کرم دان آنکه میترساندت
    تا بملک ایمنی بنشاندت.
    مولوی.
    نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش
    که سیل از سر گذشت آن را که می ترسانی از باران.
    سعدی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ترساندن در فرهنگ عمید

  • بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن،
فارسی به انگلیسی

ترساندن در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

ترساندن در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ترساندن در فارسی به عربی

  • اخف، ارتجف، اردع، امقت، بقره، تحدید، جاموسه، خوف، رهبه، روع، شاطی، شبح، شجار، لطمه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

ترساندن در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

ترساندن در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید