معنی ترحیم

لغت نامه دهخدا

ترحیم

ترحیم. [ت َ] (ع مص) مهربانی کردن بر کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). || رحمک اﷲ گفتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترحم. (المنجد) (اقرب الموارد). طلب آمرزش کردن بر کسی، و ترحیم در این مورد فصیح تر از ترحم است. (از اقرب الموارد). و رجوع به ترحم شود.
- مجلس ترحیم، در تداول فارسی امروز بمعنی مجلس سوگواری، عزاخانه، مجلس ختم و پرسه است.

فرهنگ عمید

ترحیم

رحمت و درود فرستادن برای مرده،
[قدیمی] مهربانی کردن،
[قدیمی] درود فرستادن،
[قدیمی] طلب آمرزش کردن،

فرهنگ فارسی آزاد

ترحیم

تَرْحِیم، رحم کردن، طلب آمرزش نمودن، دُرود فرستادن،

فرهنگ معین

ترحیم

رحم کردن، طلب آمرزش کردن. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]

حل جدول

ترحیم

طلب آمرزش برای مرده


مجلس ترحیم

یادبود ، تذکره، یادمان


طلب آمرزش کردن

ترحیم


طلب آمرزش برای مرده

ترحیم

مترادف و متضاد زبان فارسی

ترحیم

ختم، رحمت‌فرستادن، طلب آمرزش، رحم کردن، شفقت‌آوردن

فرهنگ فارسی هوشیار

ترحیم

مهربانی کردن بر کسی، طلب آمرزش کردن بر کسی


ختم گرفتن

ترحیم گذاشتن، مجلس تعزیت برای کسی بر پا داشتن

فارسی به عربی

انگلیسی به فارسی

obit

مجلس ترحیم


obsequy

مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی

معادل ابجد

ترحیم

658

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری