معنی ترانس

لغت نامه دهخدا

ترانس

ترانس. [ت ِ] (اِخ) یکی از شعرای فکاهی سرای لاتینی که در سال 190 ق.م. در کارتاژ متولد شد. وی ابتدا برده ای بیش نبود و سپس آزاد گشت. او هم مانندپلوت از نویسندگان یونان، خصوصاً از مناندر پیروی میکرد. شش اثر کمدی که از وی باقی مانده عبارتند از: لاندرین، لونوک، لسیر، لوتونتی مورومنوس، لو فورمیون، لزادلف. در این نمایشنامه ها آثار مضحکه و استهزاء بمراتب کمتر از نمایشنامه های پلوت است. داستانهای ترانس بسیار معتدل ولی بعلت تصویرهای زیبا و ظریفی که از شخصیت های داستان بدست میدهد، آنها را ارزنده و جالب ساخته است. بطور کلی آثار این شاعر قصه پرداز، محتوی ادب و نزاکت و علاقه ٔ شدیدی به اخلاق است.


ترانس لیتانی

ترانس لیتانی. [تْرا / ت ِ] (اِخ) نامی است که در دوران امپراتوری «اتریش - هنگری » به هنگری اطلاق می گردیدو اتریش را سیسلیتانی می نامیدند. لیتا رودی است که در آن دوران بعنوان مرز بین این دو کشور متحد که امپراتوری بزرگی را تشکیل داده بودند، قبول شده بود.

انگلیسی به فارسی

Trans form

فرم ترانس - شکل ترانس - ایزومر ترانس


Trans isomer

ایزومر ترانس - وضعیت ترانس


transoid

ترانس مانند، شبه ترانس

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ترانس

711

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری