معنی تبعیت

لغت نامه دهخدا

تبعیت

تبعیت. [ت َ ب َ ی ی َ] (ع مص) پیرو شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). مأخوذ از تازی، پیروی و متابعت و تقلید. (ناظم الاطباء). تابع و پیرو بودن. لفظ مذکور مصدر جعلی است، چه لفظ تبع خود مصدر است. (فرهنگ نظام). و با کردن صرف شود: تبعیت کردن. || (اِ) دنبال. نتیجه: و نیز آنکه سعی برای آخرت کند مرادهای دنیا به تبعیت بیابد. (کلیله و دمنه).

فارسی به انگلیسی

تبعیت‌

Adherence, Dependence, Keeping

فرهنگ معین

تبعیت

(تَ بَ یَّ) [ع. تبعیه] (اِمص.) پیروی، دنباله روی.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تبعیت

پیروی، فرمانبری


تبعیت کردن

پیروی کردن، فرمان بردن

فرهنگ عمید

تبعیت

پیروی،

حل جدول

تبعیت

پیروی

پیرو

تابع شدن

کلمات بیگانه به فارسی

تبعیت

پیروی


تبعیت کردن

پیروی کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

تبعیت

اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی،
(متضاد) گردنکشی، اطاعت کردن، پیروی کردن، گردن‌نهی، سرسپاری،
(متضاد) گردن‌کشی


تبعیت کردن

اقتفا کردن، پیروی کردن، تاسی جستن، متابعت کردن، گردن نهادن

فارسی به عربی

تبعیت

تمسک، مواطنه، ولاء

فرهنگ فارسی هوشیار

تبعیت

پیروی

فارسی به ایتالیایی

تبعیت

cittadinanza

معادل ابجد

تبعیت

882

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری