معنی تبرید

تبرید
معادل ابجد

تبرید در معادل ابجد

تبرید
  • 616
حل جدول

تبرید در حل جدول

فرهنگ معین

تبرید در فرهنگ معین

  • (تَ) [ع.] (مص م.) خنک کردن، سرد کردن.
لغت نامه دهخدا

تبرید در لغت نامه دهخدا

  • تبرید. [ت َ] (ع مص) سرد کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). خنک گردانیدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام). سرد و خنک گردانیدگی. (ناظم الاطباء): تبرید آب، خنک گردانیدن آنرا. (از قطر المحیط). ببرف آمیختن آنرا. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || نوشانیدن شربتی که سرد گرداند قلب را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزهای خنک خوردن برای دفع حرارت مزاج. (فرهنگ نظام). || سست و ضعیف ساختن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

تبرید در فرهنگ عمید

  • سرد و خنک کردن چیزی یا جایی، به ‌ویژه دمای بدن،
فرهنگ فارسی هوشیار

تبرید در فرهنگ فارسی هوشیار

  • سرد کردن، خنک گردانیدن
فرهنگ فارسی آزاد

تبرید در فرهنگ فارسی آزاد

  • تَبْرِید، سرد کردن، خنک نمودن، سردی و خنکی،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید