معنی تباه کردن
لغت نامه دهخدا
حل جدول
اردا
مترادف و متضاد زبان فارسی
خراب کردن، فاسد کردن، ضایع کردن، نفله کردن، هدر دادن، پامال کردن، پایمال کردن، تلف کردن
فارسی به انگلیسی
Fritter, Break, Deflower, Destroy, Eat, Rape, Ruin, Shipwreck, Spoil, Undo, Wither, Wreck
فارسی به عربی
حطم، غنغرینا
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) فاسد کردن ضایع کردن، ویران کردن، نابود کردن هلاک کردن، خشمگین کردن. -5 پریشان کردن.
واژه پیشنهادی
اتلاف
معادل ابجد
682