معنی تا انکه

گویش مازندرانی

انکه انکه

نفس نفس زدن – هن و هن

لغت نامه دهخدا

اولون انکه

اولون انکه. [] (اِخ) زوجه ٔ بیسوکا بهادر مادر چنگیزخان مغول. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 16 شود.

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

پیش انکه

Bevor, Ehe, Vor, Vorauf, Vorher


حال انکه

Wa.hrend, Weile [noun]

معادل ابجد

تا انکه

477

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری