معنی تاپو

لغت نامه دهخدا

تاپو

تاپو. (اِ) بصفاهانی ظرفی را گویند که از گل ساخته باشند و در آن گندم و نان و امثال آن کنند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). خمره ای از گل نپخته، خمره ٔ گل خام که دانه ها در آن کنند کنوز ظرفی که از گل سازند و گندم در آن کنند و کندو و کندوله و تاپو خوانند. (حاشیه ٔ احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1086). شکینه ظرفی است بزرگ و گلین که غله در آن می ریزند و در رستای اصفهان تاپو معروف است. (حاشیه ٔ اقبالنامه ٔ نظامی چ وحید ص 133).
- امثال:
تاپو پشت ورو ندارد.
تاپو خمی است از گل ناپخته که در آن آرد و امثال آن کنند و مثل مزاح گونه ای است که بجای گل پشت و رو ندارد استعمال کنند و گاه تاپو چشم و روندارد گویند و از آن شوخی و بی آزرمی ممثل را خواهند. (امثال و حکم دهخدا ص 529)
- پشت تاپو بار آمده بودن، نادیده روزگار بودن. رسم دان نبودن.

فرهنگ معین

تاپو

(اِ.) خمره سفالی بزرگ که در آن آرد و گندم ذخیره کنند.

فرهنگ عمید

تاپو

ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند، خمره،


تپو

تاپو

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تاپو

خپله، کوتاه‌قد، خمره

فارسی به انگلیسی

تاپو

Hamper, Squat

فرهنگ فارسی هوشیار

تاپو

ظرفی از گل چون خمره که در آن آرد و گندم ذخیره کنند‎0


تاپو توپ

(اسم) غوغا داد و فریاد‎0

ضرب المثل فارسی

پشت تاپو بزرگ شده

از ضرب المثل های شیرین فارسی

معادل ابجد

تاپو

409

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری