معنی تانی

لغت نامه دهخدا

تانی

تانی. (ع ص) مقیم بجایی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || دهقان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، تُنّاء. (منتهی الارب).

تانی. (ضمیر) (از تان + یای مجهول) بهار در سبک شناسی آرد: در قزوین لهجه ای است که ضمایر متکلم معالغیر و جمع مخاطب و جمع مغایب را بشکل مان، تان، شان می آورند ولی در ادبیات ظاهراً بسیار نادر و شاذ است و بیشتر در نثر فارسی این ضمیر را در متکلم معالغیر و دوم شخص جمع بایاء مجهول ترکیب میکرده اند چون: کردمانی و کردتانی.و این مخصوص بلعمی است و کشف المحجوب و اسرارالتوحیدو تذکرهالاولیاء نیز آورده اند ولی در مقدمه ٔ شاهنامه و تاریخ سیستان و گردیزی و بیهقی نیست و در شعر نیزبنظر حقیر نرسیده است، اما بعید نیست که با همه ٔ ثقیلی که دارد باز هم در شعری آمده باشد، و نیز بعید نیست که در جمع مغایب ماضی نیز این صیغه ساخته شده باشد و کردشانی نیز آمده باشد ولی بنظر حقیر نرسیده است. (سبک شناسی ج 1 ص 348). و در حاشیه ٔ همین صفحه افزاید: رک. مقدمه ٔ ج 2 تدکرهالاولیاء چ لیدن ص (کا). آقای قزوینی در این مقدمه در حاشیه گویند که جناب پروفسور ادوارد براون نوشته بود که بجای کردیمی و کردیدی و کردندی، کردمانی، کردتانی و کردشانی استعمال می کنند [یعنی تذکرهالاولیاء]، بنده کردتانی و کردشانی پیدا نکردم و احتمال میدهم در جلد دوم پیدا شود - انتهی. و این حقیر مؤلف کتاب [کتاب سبک شناسی] جلد دوم را نیز مطالعه کردم و «کردشانی » نیافتم -انتهی. و رجوع بمقدمه ٔچهارمقاله چ معین ص شصت ونه حاشیه و متن آن ص 126 شود: بایستی چون شما را ناپارسایی او معلوم شد غوغا نکردتانی. (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ سعید نفیسی).


تانی تنه

تانی تنه. [ت َ ن َ] (اِ) کلماتی که برای استقامت وزن نغمات در وقت خوانندگی ابتدا بدان کنند. (آنندراج):
دانستن معرفت به تانی تنه نیست
اثبات ظهور ذات را بینه نیست
در دل بجز از نور خدا هیچ مدان
غیر از یک کس به خانه ٔ آینه نیست.
میرهمام (از آنندراج).


تانی ژن

تانی ژن. [ژِ] (فرانسوی، اِ) یا «دی - آستیل آمین » در حقیقت اتر دیاسِتیک تانن است که بشکل گرد زردرنگ خاکستری بی بو و طعم یا با طعمی ترش یافت شود و در آب غیرمحلول و در اسیدها و محلولهای قلیایی حل میگردد. دارای 85 درصد تانن است و با آلبومین و ژلاتین رسوب دهد. اگر مقداری تانی ژن را از راه دهان و معده داخل بدن کنیم قسمتی از آن بحالت تانی ژن و مقداری بحالت تانن در آخرین قسمت روده ها یافت میشود. تانی ژن را بعنوان ضدعفونی و ضداسهال دامها تجویز میکنند.
انسان
2- 3 گرم
سگ
0/25- 3 گرم
(از درمانشناسی عطایی ج 1 ص 478).

فارسی به انگلیسی

تانی‌

Deliberation

فرهنگ عمید

تانی

درنگ کردن، به آهستگی و آرامی کاری کردن،
آهستگی،

فرهنگ فارسی آزاد

تانی

تَأَنِّی، درنگ کردن، بآهستگی کارکردن، آهستگی،

حل جدول

تانی

درنگ کردن، آهستگی


درنگ و تانی

آهستگی


ارام گرفتن

تانی

مترادف و متضاد زبان فارسی

تانی

آهستگی، ایست، تاخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث، آهسته، کند، یواش، آهستگی، تاخیر، سستی، درنگ کردن، تاخیر کردن، سستی کردن

ترکی به فارسی

تانی

تشخیص


تانی ماک

شناختن

فرهنگ فارسی هوشیار

تانی

درنگ کردن، انتظار نمودن درنگ دیر کاری آهستگی سستی سستکاری گیاخن ‎ (مصدر) درنگ کردن ایست کردن آهسته کردن، سستی کردن تاخیر کردن، (اسم) آهستگی درنگ، تاخیر.

فارسی به ترکی

تانی کردن‬

ağır davranmak

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

تانی

461

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری