معنی تامینات

فرهنگ فارسی هوشیار

تامینات

شعبه ای از اداره شهربانی که اکنون آگاهی میگویند آگاهی اواره ی آگاهی (مصدر اسم) جمع تامین یا اداره تامینات. ادراه ایست در شهربانی که بتوسط ماموران خود تقصیرات قانونی را کشف میکنند اداره آگاهی.


مامور تامینات

کار آگاه


تامین

امین کردن، حفظ کردن، اعتماد کردن، راستی کردن ‎ چنین باد گفتن همین گفتن، زینهار دادن، استوانیدن (اعتماد کردن)، بیمه کردن ‎ (مصدر) ایمن کردن آرام دادن بی بیم کردن، امین کردن. -3 حفظ کردن امن کردن، آمین گفتن دعای کسی را. ‎ -5 (اسم) ایمنی. جمع: تامینات. یا تامین آتیه (آینده) . اندوخته برای زندگانی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش آتیه. یا تامین عبور و مرور. منظم ساختن خط سیر و سایل نقلیه برای جلوگیری از تصادفات. یا تامین معاش. پیش بینی و تدارک وسایل زندگی. یا تامین منافع. پیش بینی سود برای خویش. یا تامین نظر. اعمال نظر و میل خود.

فرهنگ عمید

تامینات

ادارۀ آگاهی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آگاهی

آگهی، اطلاع، خبر، وقوف، بینش، شناخت، علم، معرفت، دانایی، روشن‌ضمیری، هوشیاری، تامینات،
(متضاد) جهالت، غفلت

معادل ابجد

تامینات

902

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری