معنی تالک
لغت نامه دهخدا
تالک. (اِ) از سنگهای معدنی که بشکل ورقه ورقه یافت شود که آن را صلایه کنند و در طب و صنعت بکار برند و طلق معرب آن است. رجوع به کتاب ماللهند بیرونی ص 92 س 13 و طلق و تلک در همین لغت نامه شود.
بچه کنک
بچه کنک. [ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ک ُ ن َ] (نف مرکب) آنچه بچه کند. که بچه کند. || در تداول کودکان مکتبی، طلق تالک. بچه های مکتب طلق را میان کتاب نهند و بعد از چندین روز از آن ورقه ٔ دیگر پدید آید و آنرا بچه ٔ او گمان برند. (یادداشت مؤلف).
فارسی به انگلیسی
Talc
حل جدول
از سنگ های معدنی
از سنگهای معدنی
تالک
تالک، لاجورد
پودر ضد عرقسوز شدن نوزادان
تالک
از سنگ های معدنی
تالک
گویش مازندرانی
زنگوله ی کوچک
فرهنگ عمید
طلق۱
فارسی به ایتالیایی
talco
انگلیسی به فارسی
تالک
talcum powder
پودر تالک
talcum
پودر تالک
Pitstop
محل توقف برای تعویض لاستیک و سوخت گیری در فرمول 1. حداقل 17 مکانیک در PITSTOP انجام وظیفه میکنند و بسته به میزان سوخت گیری بین 5 الی 16 ثانیه اتومبیل در PIT توقف میکند (و همچنین کلوپی خیلی باحال در فروم مشهور تیونینگ تالک که من مدیرش هستم)
فرهنگ فارسی هوشیار
ابرک ایرسون (تالک در فرانسوی و طلق در تازی)
معادل ابجد
451