معنی تالار

تالار
معادل ابجد

تالار در معادل ابجد

تالار
  • 632
حل جدول

تالار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تالار در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

تالار در فرهنگ معین

  • (اِ.) اتاق بزرگ، سالن.
لغت نامه دهخدا

تالار در لغت نامه دهخدا

  • تالار. (اِ) تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند. (برهان) (از فرهنگ اوبهی). عمارتی بود که چهار ستون بر چهار طرف صفه بر زمین فروبرند و بالای آن را بچوب و تخته بپوشند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). تخت یا خانه ای که بر بالای چند ستون سازند. (ناظم الاطباء). اطاق چوبی که بر بالای چهار ستون چوبی ساخته میشود به این طور که چهار ستون بزرگ در زمین فروکنند و وسط آن ستونها تخته ها کوبیده فرش اطاق قرار دهند و بالای ستونها را با تخته پوشیده سقف اطاق سازند. توضیح بیشتر ...
  • تالار. (اِخ) رودخانه ای است در مازندران. (فرهنگ نظام). رود تالار از سوادکوه گذشته و ببحر خزر میریزد. (از التدوین). رودی است در شاهی که دهستان کیاکلا را مشروب سازد. رجوع به تالارپشت و تالارپی و رجوع بسفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 6، 42، 43، 48، 49، 50 و 56 شود. توضیح بیشتر ...
  • تالار. [تال ْ لا] (اِخ) مرکز بلوکی است به آلپ علیا در ناحیه ٔ گاپ بر کنار دورانس واقع است و 636 تن سکنه دارد. توضیح بیشتر ...
  • تالار. [تال ْ لا] (اِخ) (کامیل دوستن دوک دو. مارشال فرانسه و از مردان سیاسی بود. در سال 1652 م. متولد شد و بسال 1728 درگذشت. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

تالار در فرهنگ عمید

  • اتاق بزرگ، سالن،
فارسی به انگلیسی

تالار در فارسی به انگلیسی

  • Hippodrome, Amphitheater, Amphitheatre, Saloon
فارسی به ترکی

تالار در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

تالار در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب سازند، اطاق بزرگ طویلی که باطاقهای دیگر راه داشته باشد. تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند، اطاق بزرگ، سالن. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید