معنی تاس ماهی

لغت نامه دهخدا

تاس ماهی

تاس ماهی. (اِ مرکب) از نوع سگ ماهیان، دارای اندامی بزرگ و مخروطی، عموماً در شطهای روسیه یافت میشود. درازای این حیوان تا شش گز میرسد و از ماهیان دریایی است که برای تخم گذاری وارد شطها میگردد. صید آن اهمیت بسیار دارد، و آن دارای گوشتی لذیذ و تخم آن خاویار است و از مثانه ٔ آن بهترین سریشم ماهی سازند. محمّد معین درحاشیه ٔ برهان قاطع آرد: نوعی ماهی که خاویار تخم آن است. درازای تاس ماهی ندرهً از 2 متر و وزن آن از 120 کیلوگرم تجاوز می کند.


تاس

تاس. (اِ) تلواسه و اضطراب و بیطاقتی. (برهان) (ناظم الاطباء). تاس و تاسا و تاسه بمعنی اضطراب و بی طاقتی و اندوه و ملالت و بی قراری (است). (آنندراج) (انجمن آرا). تاس، تاسه باشد یعنی تالوسه و تالواسه نیز گویند، هردو بمعنی بی طاقتی. (فرهنگ اوبهی). بیقراری و اضطراب که الفاظ دیگرش تاسه و تاسا است. (فرهنگ نظام). || تیره شدن روی از غم و الم. (آنندراج) (انجمن آرا). || میل به چیزها باشد و زنان آبستن را این حال بیشتر دست دهد. (برهان). میل به خوردن چیزی مر زنان آبستن را و آن را تلواسه و واسه نیز گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). میل و شهوت به خوردن چیزهای نامناسب و غیرمعتاد چنانکه در زنان آبستن پیدا شود. رجوع به تاسا و تاسیدن و تاسه و ترکیبات تاس و تلواسه و تالواسه شود. || مکعب کوچکی دارای شش سطح که در روی آن نقطه های چند نشان کرده وبا آن نرد بازی میکنند. (ناظم الاطباء):
تاس اگر نیک نشیند همه کس نرّاد است.
رجوع به طاس شود.
|| ظرفی است از جنس کاسه که حصه ٔ زیرینش تنگ تر از حصه ٔ بالاست و بیشتر ظرف آب است در حمام و غیر آن. (فرهنگ نظام). پیاله و طاس. (ناظم الاطباء). رجوع به طاس و ترکیبات تاس و طاس شود. || (ص) سر تاس، سر بی موی، یا تاس شدن سر؛ ریختن موی میان سر باشد و آن را در قدیم تَز می گفته اند. رجوع به طاس و تز شود.

تاس. (اِخ) از شعرای ایتالیا و پدر شاعر معروف و مشهور بهمین اسم. وی بسال 1493 م. متولد شد و بسال 1569 م. درگذشت. چند منظومه ٔ زیبا و اشعاری چند از وی باقی مانده است ولی تحت الشعاع پسر نابغه اش قرار گرفت و شهرت چندانی بدست نیاورد. رجوع به «تاسو» و قاموس الاعلام ترکی شود.

تاس. (اِخ) شاعر مشهور ایتالیا که در «سورانت » ایتالیا بسال 1554 م. متولد شد و اثر معروفش «بیت المقدس (اورشلیم) آزادشده » است که در آن وقایع جنگهای صلیبی را بطور ماهرانه ای تصویر نموده. این اثر بزرگ یکی از آثار مهم ادبی است و فصاحت و بلاغتش بدرجه ٔ اعلی رسیده است ولی در عین حال عاری از تعصب نیست. در سال 1565 م. «الفونس دوک دوفراره » وی را بخود جلب کرد و در سال 1571 همراه یک کاردینال به فرانسه رفت و مورد لطف بسیار شارل نهم قرارگرفت. بر اثر روابط عاشقانه که با خواهرزاده ٔ دوک دوفراره داشت، مورد خشم دوک قرار گرفت و مجبور بفرار و دربدری شد. وی در سال 1594 در فقر و ناامیدی بدرودحیات گفت. رجوع به «تاسو» و قاموس الاعلام ترکی شود.


تاس گردان

تاس گردان. [گ َ] (نف مرکب) تاس بین. (فرهنگ نظام). رجوع به تاس بین شود.


تاس بین

تاس بین. (نف مرکب) تاس گردان. کسی که بر تاس (کاسه) ادعیه نوشته و دعایی میخواند تا تاس خود به حرکت می آید و به جایی که تاس گردان میخواهد میرود. (فرهنگ نظام). رجوع به تاس باز و ترکیبات طاس شود.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

تاس ماهی

(اسم) ماهی خاویار


تاس گردان

(صفت) تاس بین

فرهنگ عمید

تاس ماهی

سگ‌ماهی

حل جدول

تاس ماهی

از نوع سگ ماهیان، دارای اندامی بزرگ و مخروطی، عموماً در شطهای روسیه یافت میشود. درازای این حیوان تا شش گز میرسد و از ماهیان دریایی است که برای تخم گذاری وارد شطها میگردد. صید آن اهمیت بسیار دارد، و آن دارای گوشتی لذیذ و تخم آن خاویار است

فرهنگ معین

تاس

(ص.) بی مو، سر تاس.

مکعبی کوچک دارای شش سطح که روی هر سطح تعدادی نقطه وجود دارد. به تعداد عددی که تاس نشان می دهد، مهره را در بازی نرد، حرکت می دهند، کاسه مسی، بادیه. [خوانش: (اِ.)]

تعبیر خواب

تاس

اگر در خواب بیند تاس بازی می کرد و قمار باخت، دلیل است به غمی گرفتار شود، یا در حیلتی افتد. - محمد بن سیرین

دیدن تاس در خواب بر پنج وجه است. اول: مقام. دوم: زن. سوم: فرزند. چهارم: مال. پنجم: گفتگو. - امام جعفر صادق علیه السلام

گویش مازندرانی

گلی تاس

تاس گلی – تاس سفالی کاسه سفالی

معادل ابجد

تاس ماهی

517

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری