معنی تازه شدن

تازه شدن
معادل ابجد

تازه شدن در معادل ابجد

تازه شدن
  • 767
حل جدول

تازه شدن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تازه شدن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • نو شدن، تازه‌گشتن، تجدید یافتن، تجدید شدن، تجدیدخاطره شدن، به خاطر آمدن، باطراوت شدن، خرم شدن، جوان شدن، شاد شدن، شادمان‌گشتن، بانشاط شدن، به یاد آمدن، به خاطر آمدن، زنده شدن، حیات تازه یافتن. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

تازه شدن در لغت نامه دهخدا

  • تازه شدن. [زَ / زِ ش ُ دَ] (مص مرکب) باطراوت شدن. خرم شدن. شکفته و خرم شدن. تازه گشتن. تازه گردیدن:
    وز آن روی دارا بیامد براه
    جهان تازه شد یکسر از فر شاه.
    فردوسی.
    چو افراسیاب آن از ایشان شنید
    بکردار گل تازه شد بشکفید.
    فردوسی.
    چو بشنید گفتار او شهریار
    چنان تازه شد چون گل اندر بهار.
    فردوسی.
    خیز بت رویا، تا مجلس زی سبزه بریم
    که جهان تازه شد و ما ز جهان تازه تریم.
    منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 179).
    بتوبه تازه شود طاعت گذشته چنانک
    طری ّ و تازه شود باغ تیره روی به طل. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

تازه شدن در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

تازه شدن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (مصدر) تجدید شدن تجدید یافتن، خرم گشتن شاد شدن، با رونق شدن با طراوت گشتن، جوان شدن جوان گشتن، بار دیگر پس از فراموشی بیاد آمدن بخاطر آمدن، حیات تازه یافتن زنده شدن، حادث شدن پدید گشتن. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید