معنی تاختن

تاختن
معادل ابجد

تاختن در معادل ابجد

تاختن
  • 1451
حل جدول

تاختن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تاختن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • دویدن، تازیدن، راندن، حمله‌بردن، حمله کردن، هجوم بردن، به‌یغما بردن، تاراج کردن، چپاول کردن، غارت کردن، لاشیدن، دواندن، تازاندن، قدرت‌نمایی کردن، گریزاندن، فراری دادن، به سرعت دواندن، تاخت کردن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

تاختن در فرهنگ معین

  • تند رفتن، دویدن، هجوم کردن، غارت کردن. [خوانش: (تَ) (مص ل. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

تاختن در لغت نامه دهخدا

  • تاختن. [ت َ] (مص) این لفظ در پهلوی هم تاختن و در اوستا «تک » و «تچ »، در سنسکریت هم تچ است که اکنون در زبان ولایتی مازندران موجود است با تبدیل «چ » به جیم. (فرهنگ نظام). پهلوی تاختن از اوستا «تچ » (دویدن). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). دواندن. راندن. (از ولف صص 231- 232). مصدر دیگرآن تاز و تازش است. بسرعت راندن. تند راندن. بسرعت رفتن. اسب را بشدتی هرچه تمامتر دوانیدن. سخت دویدن. سخت دوانیدن: صلت، تاختن اسب. عبط الفرس، اسب را تاختن چندانکه عرق آورد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

تاختن در فرهنگ عمید

  • دویدن،
    تند رفتن،
    حمله بردن،
    (مصدر متعدی) دواندن، به تاخت درآوردن،
    (مصدر متعدی) اسب دواندن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

تاختن در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

تاختن در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید