معنی تاج محل

لغت نامه دهخدا

تاج محل

تاج محل. [م َ ح َ] (اِخ) یکی از ابنیه ٔ عالی هندوان و آن مقبره ای است نزدیک «آگره » بر ساحل «جمنا» که شاه جهان به یادگار زن خویش ملکه ٔ نورجهان یا نور محل، که بهنگام وضع حمل درگذشت بنا کرد. وی از شوهرش درخواست که پس از وی زنی نگیرد و برای او مقبره ای بسازدکه بدان نام وی جاوید بماند. این مقبره کلاً از رخام سپید با نقش های الوان ساخته شده و کتیبه هایی بخط عربی دارد، که آیات قرآن بر آنها نوشته اند، و دو ضریح یک پارچه از مرمر سفید در آن قرار دارد که یکی متعلق به ملکه ٔ نور جهان و دیگری متعلق به شاه جهان است، و اجساد این زن و شوهر در زیر آن دو ضریح قرار داده شده است. این بنا را می توان یکی از کامل ترین و عالی ترین آثار معماری هند مسلمان بشمار آورد. ساختمان این بنا در سال 1040 هَ. ق. 1631 م. شروع شد و پس از بیست و دو سال پایان یافت. مؤلف فرهنگ نظام آرد: مقبره ٔ بزرگی است از عجایب دنیا ساخته از سنگ مرمر در شهر «آگره » هندوستان که در آن زوجه ٔ شاه جهان (ممتاز محل) پادشاه تیموری در قرن یازدهم هجری مدفون است.


محل

محل. [م ُ ح ُ] (ع اِ) جج ِ محاله. (منتهی الارب). رجوع به محاله شود.

محل. [م ُ ح ِل ل] (ع ص) از حرم بیرون آمده. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || شکننده ٔ حرمت حرام:رجل محل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از احرام بیرون آمده. (از منتهی الارب). مقابل محرم. آنکه محرم نباشد. از احرام بیرون آمده (در مکه). (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به احلال شود. || حلال کننده. (از منتهی الارب). || مردی که ماه حرام یا حرم را حرمت ننهد: رجل محل. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || مردی که بر هیچ عهدی از عهود نپاید. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرد که هیچ عهد بر خود ندارد: رجل محل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || واجب گرداننده. (از منتهی الارب). رجوع به احلال شود. || آنکه قتلش حلال (روا) باشد. (از تاج العروس). مقابل محرم، آنکه قتلش حرام باشد. (از ذیل اقرب الموارد). || گوسپند که چون گیاه بهار خورد شیر فرودآرد: شاه محل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). گوسپند بسیار شیر از خوردن گیاه بهاره بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده بود. (منتهی الارب).

محل. [م َ] (ع اِ) مکر. || بدی. || فریب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || گرد. (منتهی الارب). گرد و غبار. (ناظم الاطباء). || خشکسال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || استادگی باران. (منتهی الارب). ایستادگی باران. (ناظم الاطباء). || سختی و تنگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، محول. || (ص) زمین قحطرسیده: ارض محل و محله. (منتهی الارب). || مرد بی خیر و بیفایده: رجل ٌ محل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

محل. [م َ] (ع مص) خشکسال رسیدن زمین و قحطزده شدن آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قحط سال افتادن. || سعایت کردن نزد سلطان. (از منتهی الارب). سعایت کردن از کسی نزد سلطان. (از ناظم الاطباء). مکر کردن و سعایت کردن. (مصادراللغه ٔ زوزنی). مکر و سعایت کردن. (تاج المصادر بیهقی). رنج دادن کسی را به سعایت. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).


تاج

تاج. (اِخ) رجوع به محمد صدر علاء شود.

حل جدول

تاج محل

مشهورترین بنای تاریخی هند


شهر تاج محل

اگرا

آگرا


محل

اعتناست گویند به فلانی محل سگ نگذاشتم.

اعتناست، گویند به فلانی محل سگ نگذاشتم


پادشاه سازنده تاج محل

شاه جهان


شهر بنای تاج محل

آگرا

واژه پیشنهادی

فرهنگ عوامانه

محل

اعتناست گویند به فلانی محل سگ نگذاشتم.

معادل ابجد

تاج محل

482

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری