معنی بی زوری
لغت نامه دهخدا
مترادف و متضاد زبان فارسی
اجباری، عنفاً، قسری، متنکراً،
(متضاد) اختیاری، دلبخواهی
فرهنگ فارسی هوشیار
گویش مازندرانی
رشد غیرمتعارف ساقه های برنج و گندم که در این صروت احتمال...
واژه پیشنهادی
اوگاندا زئیر
انگلیسی به فارسی
کم زوری
معادل ابجد
235