معنی بی خطر

بی خطر
معادل ابجد

بی خطر در معادل ابجد

بی خطر
  • 821
حل جدول

بی خطر در حل جدول

فرهنگ معین

بی خطر در فرهنگ معین

  • بدون آسیب، بی ارزش. [خوانش: (خَ طَ) [فا - ع.] (ص مر.)]
لغت نامه دهخدا

بی خطر در لغت نامه دهخدا

  • بی خطر. [خ َ طَ] (ص مرکب) بی خوف و بیم. (آنندراج). || بی ارزش. بی قیمت. بی ارج. بی قدر. بی سنگ. بی وقر:
    کجا تو باشی گردند بی خطر خوبان
    جسمت را چه خطر هر کجا بود یا کند.
    شاکر خوارزمی.
    هرکس که شاد نیست بقدر و بجاه او
    بیقدر باد نزد همه خلق و بی خطر.
    فرخی.
    رسد ز خدمت او بی خطر بجاه و خطر
    کند ز خدمت او بی یسار ملک و یسار.
    فرخی.
    بس بی خطر و خوار کام یابی
    زین جای بی اندام و عمر سوتام.
    ناصرخسرو.
    این روزگار بیخطر و کار بی نظام
    وام است بر تو گر خبرت هست وام وام. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

بی خطر در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

بی خطر در فارسی به عربی

  • امن (فعل ماض)، حمید، سلامه، صوت
فرهنگ فارسی هوشیار

بی خطر در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

بی خطر در فارسی به آلمانی

  • Dröhnen, Einwandfrei, Gehörig, Geldschrank (m), Geräusch (n), Gesund (m), Klingen, Sicher, Sicher, Sichern, Ungefährlich, Unversehrt. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید