معنی بی تقوا

لغت نامه دهخدا

تقوا

تقوا. [ت َ] (ع اِمص) پرهیزکاری و ترس از خدا. (از ناظم الاطباء). تقوی. رجوع به تقوی شود.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تقوا

پرهیز

فارسی به انگلیسی

تقوا

Piety, Piousness


بی‌ تقوا

Impious

فارسی به عربی

تقوا

مزیه

فرهنگ عمید

تقوا

ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تقوا

اتقا، پارسایی، پرواپیشگی، پروادار، پرهیزگاری، تدین، تقدس، تورع، دیانت، دینداری، زهد، عفاف، فضیلت، ورع،
(متضاد) ناپارسایی

فرهنگ فارسی هوشیار

تقوا

پرهیزگاری و ترس از خدا

حل جدول

بی تقوا

نا پارسا


فاقد تقوا

ناپارسا


با تقوا

پارسا، پاکدامن، خویشتن دار، دیندار، زاهد، صالح، عفیف، متقی، متورع


مومن وبا تقوا

دیندار


تقوا و خداپرستی

دیانت

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

بی تقوا

519

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری