معنی بیریخت
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
بد قواره و زشت
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدقیافه، بدشکل، بیریخت، بدگل، زشترو، کریهالمنظر،
(متضاد) خوشسیما، خوشمنظر
زشترو
بدگل، بدمنظر، بیریخت، زشت، کریهالمنظر، کریهمنظر، ناخوشدیدار،
(متضاد) خوشگل، وجیه
بدشکل
بدترکیب، بدریخت، بیریخت، بدگل، بدترکیب، بدقواره، بیقواره، بدسیما، زشت، زشترو، کریهالمنظر،
(متضاد) خوشترکیب، خوشگل، وجیه، بدنما،
(متضاد) خوشنما
زشت
بدریخت، بدشکل، بدمنظر، بدهیکل، بیریخت، کریه، کریهالمنظر، پچل، بد، سوء، مذموم، ذمیمه، رکیک، سخیف، شنیع، فاحش، قبیح، مستهجن، مکروه، ناپسند، نازیبا، نفرتانگیز، نکوهیده، ننگین،
(متضاد) قشنگ
معادل ابجد
1222