معنی بیگودی

حل جدول

بیگودی

ابزار استوانه‌ای برای تاب دادن مو به دور آن

ابزار استوانه ای برای تاب دادن مو به دور آن


ابزار استوانه ای برای تاب دادن مو به دور آن

بیگودی


موآرای زنانه

بیگودی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

بیگودی

[فر.] (اِ.) نوعی وسیله استوانه ای کوچک از جنس فلز یا پلاستیک جهت حالت دادن موها.

انگلیسی به فارسی

puffer

بیگودی گیسو


pin curl

پیچ گیسو با بیگودی


put up

بیگودی بگیسو زدن

سوئدی به فارسی

logera

در ظرف گذاردن، بسته بندی کردن، کنسرو کردن، کنار گذاردن، متحمل شدن، برگزیدن، بیگودی بگیسو زدن، علنی ساختن، طرح کردن، منزل دادن، ساختن، بنا کردن،

فنلاندی به فارسی

pystytt

عمودی , قاءم , راست , سیخ , راست کردن , شق شدن , افراشتن , برپاکردن , بناکردن, در ظرف گذاردن , بسته بندی کردن , کنسرو کردن , کنار گذاردن , متحمل شدن , برگزیدن , بیگودی بگیسو زدن , علنی ساختن , طرح کردن , منزل دادن , ساختن , بنا کردن, پروردن , تربیت کردن , بلند کردن , افراشتن , نمودار شدن , عقب , پشت , دنبال, برپا کردن , برپایی , مقدمه چینی.


tarjota

ظرف , بشقاب , دوری , سینی , خوراک , غذا , در بشقاب ریختن , مقعر کردن, تقدیم داشتن , پیشکش کردن , عرضه , پیشنهاد کردن , پیشنهاد , تقدیم , پیشکش , اراءه, پیشنهاد , عرضه , تقدیم , پیشنهاد کردن , تقدیم داشتن , عرضه داشتن, پیشنهاد کردن, تهیه کردن , مقرر داشتن , تدارک دیدن, در ظرف گذاردن , بسته بندی کردن , کنسرو کردن , کنار گذاردن , متحمل شدن , برگزیدن , بیگودی بگیسو زدن , علنی ساختن , طرح کردن , منزل دادن , ساختن , بنا کردن.

معادل ابجد

بیگودی

52

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری