معنی بیگم

نام های ایرانی

بیگم

دخترانه، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنام منسوب بهخانواده های سلطنتی و بزرگان

لغت نامه دهخدا

بیگم

بیگم. [ب َ / ب ِ گ ُ] (ترکی، ص، اِ) (اصل آن بکسر گاف است بمعنی بیگ من چنانکه خانم نیز بمعنی خان من است لکن متداول بضم گاف است) تأنیث بیگ. مؤنث بیگ. (ناظم الاطباء). لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان آید: فاطمه بیگم. (یادداشت مؤلف). عنوان زنان ارجمند. خانم. خاتون. بی بی. بانو. سیده خاتون. ستی. خدیش. کدبانو. و بیگم بیشتر به علویه ها گویند. (یادداشت مؤلف). لقب زنان نجیب و محترم. (ناظم الاطباء). || زن بیگ (و میم درین لغت برای تأنیث است)، چنانکه خانم زن خان باشد. (آنندراج). || ملکه ٔ مادر. (فرهنگ فارسی معین).


بیگم سلطان

بیگم سلطان. [ب َ گ ُ س ُ] (اِخ) بیگه بیگم. نام دختر سلطان حسین میرزا، و او را سعادت بخت بیگم نیز میخواندند. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 230، 235، 236، 320).


خانزاده بیگم

خانزاده بیگم. [دَ / دِ ب ِ گ ُ] (اِخ) نام زن سلطان احمد فرزند سلطان ابوسعید گورکان است. این زن نسبتش به خانزادگان ترمذ اتصال می یافت. سلطان احمد در مدت حیات خود شش زن گرفت به اسامی زیر: 1- مهرنگار خانم بنت یونس خان. 2- ترخان بیگم که نسبتش به امراء ترخانی می پیوست. 3- قبق بیگم کوکلتاش ترخان بیگم. 4- خانزاده بیگم که نسبش به خانزادگان ترمذ میرسد. 5- لطیف بیگم بنت امیر احمد حاجی. 6- حبیبه سلطان بیگم برادرزاده ٔ سلطان ارغون. (از حبیب السیر ج 4 ص 99 چ کتابخانه ٔ خیام).


کابلی بیگم

کابلی بیگم. [ب ُ گ ُ] (اِخ) دختر میرزا الغ بیگ بن میرزا سلطان ابوسعید و منکوحه ٔ قنبرمیرزا کوکلتاش. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 380).


خانم بیگم

خانم بیگم. [ن ُب ِ گ ُ] (اِخ) دخترمیرزا سلطان ابوسعید گورکان است.والده اش سلطان بیگم بنت میرزا علاءالدوله بوده که درسلک ازدواج بدیعالزمان میرزا انتظام یافت و برای جشن عروسی آنها بساط شاهانه چیده و مجلس خسروانه آراسته گشت. (از حبیب السیر ج 4 چ کتابخانه ٔ خیام ص 167).


خدیجه بیگم

خدیجه بیگم. [خ َ ج َ ب ِ گ ُ] (اِخ) وی خواهر ابوالنصر حسن بیک و بنت امیرعلی بیک بن امیر قراعثمان است که به ازدواج سلطان خلیل جد شاه اسماعیل صفوی اول درآمد. حسن بیک برادر او حاکم دیاربکر بود و چون سلطان خلیل با جمعی از مریدان راه دیاربکر در پیش گرفت و در حصن کیفی (حصن کیف) رحل اقامت افکند، حسن بیک که با میرزا جهانشاه سر خلاف داشت، از ورود سلطان خلیل مبتهج شد و سر ارادت بر آستانش فرودآورد و خواهر خود خدیجه بیگم را بزنی به او داد. (از حبیب السیر جزء 4 ج 3 چ کتابخانه ٔ خیام ص 425).


ترخان بیگم

ترخان بیگم. [ت َ ب ِ گ ُ] (اِخ) یکی ازشش زن سلطان احمد میرزا بود و نسبش به امرای ترخانی میرسید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 96 شود.


گوهرسلطان بیگم

گوهرسلطان بیگم. [گ َ / گُو هََ س ُ ب َ گ ُ] (اِخ) یکی از دختران شاه طهماسب اول صفوی است. وی همسر سلطان ابراهیم میرزا پسر بهرام میرزا بوده است. (از تاریخ عالم آرای عباسی ص 135).

فرهنگ معین

بیگم

(بِ گُ) [تر.] (ص. اِ.) خانم، خاتون، بانو.

فرهنگ عمید

بیگم

خانم، بانو، خاتون،

حل جدول

بیگم

خاتون آذری

خاتون، بانو

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیگم

بانو، بی‌بی، خاتون، خانم،
(متضاد) بیگ، ملکه مادر

فرهنگ فارسی هوشیار

بیگم

خانم، بانو

معادل ابجد

بیگم

72

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری