معنی بیگاری

بیگاری
معادل ابجد

بیگاری در معادل ابجد

بیگاری
  • 243
حل جدول

بیگاری در حل جدول

  • کار اجباری و بی‌مزد
  • کار اجباری و بی مزد
مترادف و متضاد زبان فارسی

بیگاری در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بیگار، سخره، کاربی‌مزد،

    (متضاد) مزدوری
لغت نامه دهخدا

بیگاری در لغت نامه دهخدا

  • بیگاری. (حامص) نسبت به بیگار است. کار اجباری بی مزد. (یادداشت مؤلف). کار بی مزد. کار رایگان. سخره. شاکار. شایگان:
    از عبدالملک نقاش مهندس شنودم که روزی پیش سرهنگ بوعلی کوتوال گفت هفت بار هزار هزار درم نفقات شده است بوعلی گفت مرا معلوم است که دو چندین حشر و بیگاری بوده است و همه بعلم من بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 508). این کوشک بچهار سال برآمد و برون از حدنفقات کرد و حشر و مرد بیگاری به اضعاف آن آمد. (تاریخ بیهقی ص 508). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بیگاری در فرهنگ عمید

  • کار بی‌مزد کردن،
فارسی به انگلیسی

بیگاری در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

بیگاری در فرهنگ فارسی هوشیار

  • عمل کار کردن بیمزد رایگان کار کردن
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید