معنی بیم

بیم
معادل ابجد

بیم در معادل ابجد

بیم
  • 52
حل جدول

بیم در حل جدول

  • ترس، هراس، خوف، جبن، رعب، واهمه، وحشت
  • ترس
مترادف و متضاد زبان فارسی

بیم در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اضطراب، پروا، ترس، ترس‌کاری، تشویش، جبن، خارخار، خلجان، خوف، رعب، فزع، محابا، مخافت، نگرانی، واهمه، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت،
    (متضاد) رجا. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

بیم در فرهنگ معین

  • [په.] (اِ.) ترس، خوف.
لغت نامه دهخدا

بیم در لغت نامه دهخدا

  • بیم. (اِ) ترس و واهمه. (برهان). ترس. (شرفنامه ٔ منیری). خوف و به لفظ کشیدن و بردن و داشتن و کردن ودادن و آوردن مستعمل است. (از بهار عجم) (غیاث اللغات). خوف و ترس. (انجمن آرا) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). واهمه. (ناظم الاطباء). باک. بأس. بددلی. پروا. پرواس. ترس. توحش. جأش. جبن. خشیت. چغر. خوف. خیفه. دهشت. ذعر. رعب. رهب. زلیف. سهم. شکوه. شکوهندگی. فزع. محابا. مخافت. مخشاه. نهار. نهیب. وجس. وجل. وحشت. وهل. توضیح بیشتر ...
  • بیم. (اِ) ثمریست شبیه بِه ْ. به کوچکی و صلب و با زغب بسیار زیاده از به و انطاکی گفته که درخت آن را پیوند از سیب و امرود و یا با نهال بلوط و یا شاه بلوط مینمایند و مانند سایر درختان در همان فصل ثمر میدهد و تا اواسط زمستان میماند. رجوع به مخزن الادویه و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بیم در فرهنگ عمید

  • ترس، خوف، واهمه،
فارسی به انگلیسی

بیم در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

بیم در فارسی به عربی

  • تخوف، خوف، رهبه، عنایه، فزع
گویش مازندرانی

بیم در گویش مازندرانی

  • آسمان کم ابر، رطوبت، سرزمین ملک
فرهنگ فارسی هوشیار

بیم در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

بیم در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

بیم در فارسی به آلمانی

  • Besorgung (f), Furcht [noun], Pflege (f), Sorge (f), Sorgen
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید