معنی بیشینه

لغت نامه دهخدا

بیشینه

بیشینه. [ن َ / ن ِ] (ص عالی، اِ مرکب) مقابل کمینه. (یادداشت مؤلف). || حداکثر. خانه ٔ چرب. دست پر. مقابل حداقل و دست کم. (یادداشت مؤلف). بیشترین مقدار ممکن. ماکزیمم. بزرگترین مقداری که یک کمیت متغیر در شرایط معین میتواند به آن برسد. بعضی ازکمیتهای متغیر بیشینه ندارد مثلاً مساحت مستطیلی که اضلاعش متغیر باشند بیشینه ندارد بلکه میتواند از هر حدی تجاوز کند. از طرف دیگر مساحت مستطیلهایی که محیطشان مقدار ثابت (مثلاً) 20 متر باشد هیچگاه از 25 متر مربع تجاوز نمیکند و وقتی که اضلاع مستطیل برابر یکدیگر شوند (یعنی بصورت مربع درآید) مساحتش 25 متر مربع میشود بیشینه ٔ مساحت این مستطیلها 25 متر مربع است. (هر مستطیل دیگری که محیطش 20 متر باشد مساحتش از25 متر مربع کمتر است). (از دائرهالمعارف فارسی).

فارسی به انگلیسی

بیشینه‌

Extreme, Extremity, High-Water Mark, Majority, Maximal, Maximum, Utmost, Outside, Peak, Top

فرهنگ معین

بیشینه

(بِ نِ یا نَ) (ص نسب. اِمر.) بیشترین مقدار ممکن.

حل جدول

بیشینه

ماکزیمم


حداکثر

بیشینه

فرهنگ عمید

بیشینه

بیشترین مقدار چیزی، بیشترین مقدار ممکن، حداکثر،

فرهنگ فارسی هوشیار

بیشینه

حداکثر، دست پر

انگلیسی به فارسی

maximize

بیشینه ساختن، بیشینه سازی، مهینه سازی


strict maximum

بیشینه ی نسبی سره، بیشینه ی سره


maximization

ماکسیمم سازی، حداکثر گزینی، بیشینه ساختن، بیشینه سازی


maximum

بیشینه

بیشینه


peak flow

جریان بیشینه

بیشینه جریان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حداکثر

بیشینه

کلمات بیگانه به فارسی

حداکثر

بیشینه

معادل ابجد

بیشینه

377

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری