معنی بیراهه
لغت نامه دهخدا
بیراهه. [هََ / هََِ] (ص مرکب) مقابل راه. راه غیرعادی و غیرمعمول و متداول. راهی غیرمسلوک. راه غیر معمول و مسلوک. راهی غیرمعروف. راهی که همگان از آن نروند. طریق غیرمسلوک. (یادداشت مؤلف). راه دشوارگذار.
- از بیراهه انداختن، از غیر راه عادی رفتن. (یادداشت مؤلف). از راه اصلی بگردیدن و راه غیر معمول رفتن.
- از بیراهه رفتن، از راه غیر عادی رفتن. (یادداشت مؤلف).
فارسی به انگلیسی
Astray, Bypath, By-Path, Byway, Detour
فارسی به ترکی
sapa
فرهنگ عمید
بیابانی که راه به جایی نداشته باشد،
راهی که انسان از آن به مقصد نرسد، راه کج و غلط،
حل جدول
فرهنگ معین
راه کج، بیابانی که راه به جایی نداشته باشد. [خوانش: (هِ) (اِمر.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) راه منحرف از جاده راه کج، بیابانی که راه بجایی نداشته باشد.
فارسی به ایتالیایی
scorciatoia
انگلیسی به فارسی
گویش مازندرانی
بیراهه
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
223