معنی بیداری

بیداری
معادل ابجد

بیداری در معادل ابجد

بیداری
  • 227
حل جدول

بیداری در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بیداری در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • سمر، یقظت، یقظه، آگاهی، انتباه، هوشیاری، رستاخیز، نهضت،
    (متضاد) غفلت. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

بیداری در لغت نامه دهخدا

  • بیداری. (حامص) مقابل سهرو بی خوابی. (از ناظم الاطباء). یقظه مقابل خواب و نوم، سهد. سهاد. یاد. (یادداشت مؤلف): حالی است که روح نفسانی اندر آن حال آلتها و حس و حرکت را کار فرماید تا مردم بقصد و اختیار خویش حرکتها میکند و از محسوسات خبر می یابد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
    بخواب و به بیداری و رنج و ناز
    ازین بارگه کس مگردید باز.
    فردوسی.
    خوبست مرا کار بهر جا که تو باشی
    بیداری من با تو خوشست و وسن من.
    منوچهری.
    و چون خوابی نیکو دیده آید بی شک دل بگشاید اما پس از بیداری بجز تحیر و تأسف نباشد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بیداری در فرهنگ عمید

  • بیدار بودن،

    [مجاز] هوشیار بودن،
فارسی به انگلیسی

بیداری در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

بیداری در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

بیداری در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی.
فارسی به آلمانی

بیداری در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید