معنی بویناک

بویناک
معادل ابجد

بویناک در معادل ابجد

بویناک
  • 89
حل جدول

بویناک در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بویناک در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بدبو، متعفن، بودار،

    (متضاد) بی‌بو
فرهنگ معین

بویناک در فرهنگ معین

  • (ص مر.) دارای بوی بد، بدبو، متعفن.
لغت نامه دهخدا

بویناک در لغت نامه دهخدا

  • بویناک. (ص مرکب) دارای بوی بد. بدبو. متعفن. (فرهنگ فارسی معین). عفن. متعفن. گنده. نتن. بدبوی: گوشت تو بویناک و زیانکار است. (کلیله و دمنه).
    نمک در مردم آرد بوی پاکی
    تو با چندین نمک چون بویناکی.
    نظامی (خسروشیرین ص 282).
    || دارای بوی بسیار. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

بویناک در فرهنگ فارسی هوشیار

  • دارای بوی بد، متعفن، عفن، گنده، بد بوی (صفت) دارای بوی بد بدبو متعفن. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
عبارت های مشابه