معنی بوسه.

لغت نامه دهخدا

بوسه

بوسه. [س َ / س ِ] (اِ مرکب) مرکب از: بوس + ه (پسوند سازنده ٔ اسم) قبله. ماچ. (حاشیه ٔ برهان چ معین). عملی که حاصل می گردد از انطباق لبها به روی صورت یا دست کسی از روی محبت و یا احترام. و یا انطباق لبها به روی یک چیز مقدس و محترمی مانند قرآن و جز آن. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). بوس معرب آن. و سیراب تر، شکرآمیز، گلوسوز، جان پرور، بجا، تشنه لب، بکر، سرجوش از صفات، متاع، نم، خیر، شر، نیشکر، قند مکرر، ثمر، حلوا، می، نقل، شراب، شربت، ابریشم، روزی، خراج، گوهر، سیلی، مرکز، مهر، دزد، و گل از تشبیهات او است. (آنندراج):
با دوسه بوسه رها کن این دل از گُرم و خباک
تا بمنت احسان باشد احسن اﷲ جزاک.
رودکی.
کار بوسه چو آب خوردن شور
بخوری بیش تشنه تر گردی.
رودکی.
بوسه ٔ یک مهه گردآمده بودم بر دوست
نیمه ای داد و همی خواهم یک نیم دگر.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 150).
بوسه و نظرت حلال باشد باری
حجت دارم به این سخن ز وچرگر.
زینبی (از لغت فرس اسدی ص 162).
وصال تو تا باشدم میهمانی
سزد کز تو یابم سه بوسه نهاری.
خفاف (از لغت فرس اسدی ص 518).
زو بوسه نیابی اگر او را بزنی کارد
هر چند تو با کارد بوی آن تن تنها.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 526).
بدین مشتی خیال فکرت انگیز
بساط بوسه را کردم شکرریز.
نظامی.
عاشقان را بوسه از دشنام باشد خشک وتر
گوهر سیرآب جای آب نتواند گرفت.
صائب.
نه بوسه ای نه شکرخنده ای نه پیغامی
بهیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست.
صائب.
|| نزد صوفیه، بمعنی فیض و جذبه ٔ باطن که به نسبت سالک واقع شود. (کشاف اصطلاحات الفنون).
- بوسه به پیغام، حصول مقصود به وساطت غیر. (آنندراج):
معشوق در آغوش بود طالع ما را
اما ز لبش بوسه به پیغام گرفته.
کلیم (از آنندراج).
- || کنایه از امر محال. (آنندراج):
باز مشتاق ترا بوسه به پیغام افتاد
گفتگوهای زبانی بلب بام افتاد.
استاد (از آنندراج).
این هر دو ترکیب، مصطلح پارسی زبانان هند بوده است.


بوسه شمار

بوسه شمار. [س َ / س ِ ش ُ] (نف مرکب) بوسه شمارنده. رجوع به بوسه شمردن شود.


بوسه بازی

بوسه بازی.[س َ / س ِ] (حامص مرکب) بوسه دادن در عشقبازی. (فرهنگ فارسی معین). بوسه در عشقبازی. (ناظم الاطباء).


بوسه خواهی

بوسه خواهی. [س َ / س ِخوا / خا] (حامص مرکب) طلب بوسه کردن:
چو بوسه خواهم از شرم بوسه خواهی من
چو شکّر از نی از او خون برون دمد درحال.
سوزنی.
رجوع به بوسه خواستن شود.


بوسه شماری

بوسه شماری. [س َ / س ِ ش ُ] (حامص مرکب) کسی که بوسه را میشمارد. (فرهنگ فارسی معین):
چه حدیث است من این بوسه شماری بنهم
بشود عیش چو معشوق شود بوسه شمر.
فرخی.


بوسه گه

بوسه گه. [س َ / س ِ گ َه ْ] (اِ مرکب) بوسه گاه. بوسگاه:
با چنان بوسه گه آنگاه زمین بوسه کنی
بر وزیری که امام است و امامی که وزیر.
سوزنی.
بوسه گه آسمان نعل سمند تو باد
نورده آفتاب بخت بلند توباد.
خاقانی.
ناقه ای کو پای بر یالش نهد
بوسه گه هم پای و هم یالش کنم.
خاقانی.
رجوع به بوسه گاه شود.

تعبیر خواب

بوسه

برخی از معبران نوشته اند بوسه خیانت است و سو نیت و بد دلی چه بوسه بدهیم و چه بگیریم. اگر ما دیگران را ببوسیم ما عامل خیانت خواهیم بود اگر دیگری ما را ببوسد نسبت به ما خیانت می شود. در بیداری و زندگی روزانه ما بوسه وسیله ابراز عشق و محبت است. وقتی کسی را می بوسیم می خواهیم محبت خود را در حد اعلا به آن شخص نشان بدهیم و ثابت کنیم. در خواب نیز از این حد فراتر نمی رویم. چنانچه در خواب ببینیم کسی را می بوسیم موردی پیش می آید که حسن نیت خود را نسبت به او ثابت کنیم و اگر آن که می بوسیم نا شناس باشد نفعی از ما به او می رسد. اگر یک دختر دم بخت ببیند که محرمی او را می بوسد محبوبیت میابد و اگر ببیند که نامحرمی او را می بوسد خواستگار خواهد یافت و شوهر می کند و چنانچه خودش کسی را ببوسد نشان آنست که از او به نیکی یاد می کنند. اگر ببینیم مرده ای ما را می بوسد اگر آن مرده آشنا باشد نسبت به او دینی داریم چه اخلاقی و چه مالی و مادی و اگر ناشناس باشد سودی به ما میرسد زیرا بوسه مرده خیر و برکت است. -

حل جدول

گویش مازندرانی

بوسه

پاره شد


بوسه بخئردن

بوسه کردن

فارسی به آلمانی

بوسه

Kuß (m), Küssen

فرهنگ فارسی هوشیار

بوسه خوردن

(مصدر) بوسه گرفتن.


بوسه ربا

(اسم) بوسه دزد


بوسه چین

(اسم) برگزیننده بوسه بوسه گیر.


بوسه گاه

(اسم) محل بوسه بوسه جای.

معادل ابجد

بوسه.

73

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری