معنی بوار

بوار
معادل ابجد

بوار در معادل ابجد

بوار
  • 209
حل جدول

بوار در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بوار در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • فرسوده، کهنه، مندرس،
    (متضاد) نو، کساد، کسادی، فنا، نیستی، هلاک،
    (متضاد) بقا، خرابی، ویرانی،
    (متضاد) آبادی، بایر، لم یزرع، نامزروع،
    (متضاد) پررونق. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

بوار در فرهنگ معین

  • نیست شدن، هلاک گشتن، نیستی، کساد. [خوانش: (بَ) [ع. ] (مص ل. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

بوار در لغت نامه دهخدا

  • بوار. [ب َ] (ع مص) کاسد شدن بازار یا متاع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی).
    - بَوارالاَیَّم، کساد زن بیوه که چندی در خانه بی شوهر بماند. یقال نعوذ باﷲ من بوارالایم. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
    || هلاک شدن. (ترجمان القرآن) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). هلاکی. (منتهی الارب) (غیاث): حالی ذات او از. مخافت بوار مسلم گردد. (کلیله و دمنه).
    - دارالبوار، جهنم. (از اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بوار در فرهنگ عمید

نام های ایرانی

بوار در نام های ایرانی

  • پسرانه، محل عبور در رودخانه (نگارش کردی: بوار)
گویش مازندرانی

بوار در گویش مازندرانی

  • برنده شواصطلاحی در بازی
  • گریه کن، ببار
فرهنگ فارسی هوشیار

بوار در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

بوار در فرهنگ فارسی آزاد

  • بَوار، هلاکت، شقاوت، زمین غیرقابل زرع، کساد،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید