معنی بوادی

بوادی
معادل ابجد

بوادی در معادل ابجد

بوادی
  • 23
حل جدول

بوادی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بوادی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بادیه‌ها، بیابان‌ها، صحاری، صحراها،

    (متضاد) مداین
فرهنگ معین

بوادی در فرهنگ معین

  • (بَ) [ع.] (اِ.) جِ بادیه، صحراها.
لغت نامه دهخدا

بوادی در لغت نامه دهخدا

  • بوادی. [ب َ] (ع اِ) ج ِ بادیه. (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء). ج ِ بادیه. صحراها. (فرهنگ فارسی معین): زنهار خواست تا مگر عواری آن هول و بوادی آن حول بتضرع و ابتهال به زوال رساند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). توضیح بیشتر ...
  • بوادی. [ب َ] (فعل) در غزل حافظ بلهجه ٔ شیرازی قدیم است و «بوادی » یعنی بباید دیدن. و شعری از او است:
    امن انکرتنی عن عشق سلمی
    تز اول آن روی نهکو بوادی.
    حافظ.
    و معنی شعر چنین است: ای کسی که بر من انکار کردی از عشق سلمی، تو از اول آن روی نیکو را بایستی دیده باشی. رجوع به دیوان حافظ چ قزوینی ص 304 شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بوادی در فرهنگ عمید

فرهنگ فارسی هوشیار

بوادی در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

بوادی در فرهنگ فارسی آزاد

  • بَوادِی، بیابانها، صحراها (مفرد: بادِیَه)،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید