معنی به عهده گرفتن
فارسی به انگلیسی
Accept, Assume, Cosponsor, Engage, Prosecute, Shoulder, Tackle, Undertake
واژه پیشنهادی
فرهنگ معین
کفالت، ضمان، ذمه، پیمان. [خوانش: (عُ دِ) [ع. عهده] (اِ.)]
حل جدول
فارسی به عربی
مسوولیه
لغت نامه دهخدا
عهده شدن. [ع ُ دَ / دِ ش ُ دَ] (مص مرکب) ضمان کردن. ضامن شدن. متقبل شدن. به گردن گرفتن:
چون عهده نمیشود کسی فردا را
خوش دار دمی این دل پرسودا را.
خیام.
عهده داری
عهده داری. [ع ُ دَ / دِ] (حامص مرکب) به عهده داشتن و تعهد. (فرهنگ فارسی معین). تقبل.پذیرفتاری. تاوان داری. || ضمان. ضمانت.
عهده برآئی
عهده برآئی. [ع ُ دَ / دِ ب َ] (حامص مرکب) تشکیل تعهد، و قابلیت تشکیل دادن چیزی و وسایل چیزی و کار آمدن. (ناظم الاطباء).
عهده بندی
عهده بندی. [ع ُ دَ / دِ ب َ] (حامص مرکب) زمانی که برای پرداختن وام معین و برقرار کرده اند. (ناظم الاطباء).
عهده دار
عهده دار. [ع ُ دَ / دِ] (نف مرکب) آنکه امری را بگردن گرفته است. (فرهنگ فارسی معین). متعهد. متولی. پذیرفتار. پذرفتار. متقبل. || صاحب شغل و دارای مأموریت و صاحب منصب و سرکار. (ناظم الاطباء). || معاهده کننده و جمعکننده و جمعدار. || ضمانت کننده ٔ مال الاجاره. (از ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
ضمان، کفالت،
تاوان،
ذمه،
پیمان،
مترادف و متضاد زبان فارسی
تقبل، تعهد، کفالت، ذمه، مسولیت
معادل ابجد
841