معنی بهرهکشی
مترادف و متضاد زبان فارسی
استثمار، بهرهجویی، بهرهگیری
سواری گرفتن
بهرهکشی کردن، بیگاری کشیدن
استثمار
بهرهجویی، بهرهکشی، بهرهگیری، سلطهجویی، سلطهگری
فرهنگ عمید
معادل ابجد
542
استثمار، بهرهجویی، بهرهگیری
بهرهکشی کردن، بیگاری کشیدن
بهرهجویی، بهرهکشی، بهرهگیری، سلطهجویی، سلطهگری
542