معنی بهارخواب

لغت نامه دهخدا

بهارخواب

بهارخواب. [ب َ خوا / خا] (اِ مرکب) ایوان یا هر جای بلند برای خوابگاه تابستان. ایوان و دکان و سکویی که به بهاران در آنجا بشب خسبند. (یادداشت بخط مؤلف).


چهارکس

چهارکس. [چ َ ک َ] (اِخ) چهارکس بن عبداﷲ الناصری الصلاحی ملقب به فخرالدین و مکنی به ابومنصور از امیران بزرگ دولت صلاحیه ٔ مصر و مردی بزرگوار و بزرگ قدر و بلندهمت بود. بنای قیساریه ٔ کبری در قاهره به وی منسوب است. ابن خلکان میگوید: جماعتی از تجار را که در شهرهای گوناگون میگشتند دیدم که آنها می گفتند ما به زیبائی و عظمت و استحکام بناهای قیساریه در هیچ شهری ندیدیم. در قسمت بالای قیساریه مسجد بزرگی و بهارخواب معلقی ساخت. و در سال 608 هَ.ق. در دمشق درگذشت و در جبل صالحیه دفن شد. مدفنش در آنجا مشهور است. ابن خلکان در ترجمه ٔ چهارکس به عربی میگوید: معناه بالعربی اربعه نفس و هو لفظ عجمی... (ابن خلکان ص 130).

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

بهارخواب

(~. خا) (اِ.) ایوان سرپوشیده ای که بخشی از اطرافش باز است، مهتابی.


تراس

بهارخواب، ایوان وسیع، مهتابی. [خوانش: (تِ) [فر.] (اِ.)]

حل جدول

بهارخواب

تراس


بهارخواب، مهتابی

معادل فارسی تراس


مهتابی

بهارخواب


معادل فارسی تراس

بهارخواب، مهتابی


ایوان و مهتابی

تراس، بهارخواب

گویش مازندرانی

کوترم

سکو بهارخواب تراس

معادل ابجد

بهارخواب

817

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری