معنی بند اسارت
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
اسیر و گرفتار بودن،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اسیری، اقتناص، حبس، زندانی، قید، گرفتاری، بردگی،
(متضاد) رهایی
فرهنگ معین
(مص م.) دربند کردن، (اِمص.) بردگی. [خوانش: (اَ یا اِ رَ) [ع.]]
فرهنگ واژههای فارسی سره
بردگی
فارسی به عربی
اسر، عبودیه
واژه پیشنهادی
بند کردن
ترکی به فارسی
بند
عربی به فارسی
بند , ماده
معادل ابجد
718