معنی بنام

بنام
معادل ابجد

بنام در معادل ابجد

بنام
  • 93
حل جدول

بنام در حل جدول

  • نامی، مشهور، معروف
مترادف و متضاد زبان فارسی

بنام در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بلندآوازه، سرشناس، شهیر، مشهور، معروف، نام‌آور، نامدار، نامور، نامی،
    (متضاد) گمنام. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

بنام در فرهنگ معین

  • همنام، معروف، مشهور. [خوانش: (بِ) (ص.)]
لغت نامه دهخدا

بنام در لغت نامه دهخدا

  • بنام. [ب ِ] (ص مرکب) بانام. مشهور. معروف. نامی. نامدار. نامور. نام آورد. (یادداشت مرحوم دهخدا). نامدار. مشهور. معروف. (فرهنگ شعوری):
    سراپرده ٔ شاه ایران تمام
    بگرد آمده پهلوانی بنام.
    اسدی.
    || بافتخار. بمردی. بسربلندی:
    بگویش که در جنگ مردن بنام
    مرا بهتر آید ز گفتار خام.
    فردوسی.
    همی گفت کامروز مردن بنام
    به از زنده و رومیان شادکام.
    فردوسی.
    || همنام باشد که به ترکی ادآش گویند. (برهان) (آنندراج). سمی. (یادداشت مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
  • بنام. [ب َ] (ع اِ) همان بنان است که سر انگشت باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

بنام در فرهنگ عمید

  • نامی، مشهور، معروف،

    هم‌نام،
فارسی به عربی

بنام در فارسی به عربی

گویش مازندرانی

بنام در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

بنام در فرهنگ فارسی هوشیار

  • مشهور، معروف، نامی، نامدار، نام آور
فارسی به آلمانی

بنام در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید