معنی بلندهمت

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

بلندهمت

بلندنظر، والاهمت، بلندطبع


منیع‌الطبع

بلندهمت، کریم، بخشنده


والاهمت

بلندطبع، بلندنظر، بلندهمت،
(متضاد) کم‌همت


بلندنظر

منیع‌الطبع، بلندهمت، جواد، دست‌ودل‌باز،
(متضاد) تنگ‌نظر، کوتاه‌همت، خسیس

فارسی به انگلیسی

بلندهمت‌

Enterprising

فرهنگ عمید

بلندهمت

کسی که قصد و نیت عالی و نیکو دارد، کسی که هدف بزرگ و عالی دارد، دارای همت بلند،


والاهمت

بلندهمت، بلندنظر،


بزرگ منش

بزرگوار،
بلندهمت،


عالی همت

کریم، بلندهمت، جوانمرد،


بزرگواری

بزرگوار بودن، بلندهمت بودن،


بلندنظر

بلندهمت، دارای همت بلند و هدف عالی،


زبرنگر

آن‌که به ‌سمت بالا نگاه کند،
[مجاز] عالی‌نظر، بلندنظر، بلندهمت،


همام

پادشاه بلندهمت،
مرد بزرگ و دلیر و بخشنده،
شیر درنده،

لغت نامه دهخدا

والاهمت

والاهمت. [هَِ م ْ م َ] (ص مرکب) بلندهمت. بلندنظر.

معادل ابجد

بلندهمت

531

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری