معنی بسیار ظلم کننده

حل جدول

تعبیر خواب

ظلم

اگر بیند بر وی ظلم رفت، دلیل که بر ظلم کننده نصرت یابد اگر بیند او بر کسی ظلم نمود، دلیل که مظلوم بر ظالم ظفر یابد. اگر دید پادشاه بر وی ظلم کرد، دلیل که از پادشاه مضرت یابد. - محمد بن سیرین

اگر بیند مظلوم بود و کسی بر وی ظلم نکرده بود، دلیل که او ظالم باشد. اگر خواجه بیند که بر بنده ظلم کرد، دلیل که آن بنده از آن خواجه در زحمت است. - جابر مغربی

فارسی به عربی

ظلم

ظلم، وحشیه

لغت نامه دهخدا

ظلم

ظلم. [ظَ ل ِ] (ع مص) تاریک شدن.

ظلم. [ظُ ل ُ] (ع اِمص) ظُلم.

ظلم.[ظَ ل َ / ظِ ل َ] (اِخ) موضعی است در شعر زُهیر.

ظلم. [ظَ ل َ] (ع اِ) کالبد. || کوه. ج، ظُلوم. || لَقیته ادنی ظَلم أو ادنی ذی ظَلم، أی اول کل شی ٔ أو حین اختلط الظلام أو ادنی ظلم القرب أو القریب.

ظلم. [ظُ ل َ] (ع اِ) ج ِ ظلمت. تاریکی ها:
شادمان باد و به شادی ّ و طرب نوش کناد
باده از دست بتی خوبتر از بدر ظلم.
فرخی.
همیشه تا نفروزد قمر چو شمس ضحی
همیشه تا ندرخشد سها چو بدر ظلم.
فرخی.
ظلمت این شعر رای روشن تو دور کرد
هر کجا آثار نور آمد شود روشن ظلم.
مسعودسعد.
مرا بیع کرم و ینابیع حکم و مصابیح ظُلَم و مجاریح امم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
پای کفش خود شناسد در ظلم
جان تن خود چون نداند ای صنم.
مولوی.

ظلم. [ظِ ل َ] (ع اِ) گیاهی است که شاخ نرم و تر و دراز دارد. (منتهی الارب).

ظلم. [ظَ ل ِ] (اِخ) وادیی است از وادیهای قبلیه. قال الأصمعی: ظلم جبل اَسود لعمروبن عبدبن کلاب و هو و خَوّ فی حافتی بلاد بنی ابی بکربن کلاب فبلاد ابی بکر بینهما ظَلِم مما یلی مکه جنوبی الدفینه... و قال نصر: ظَلم جبل بالحجاز بین اضم و جبل جهینه. (معجم البلدان).

ظلم. [ظَ] (ع مص) ستم کردن. || به ناجایگاه نهادن چیزی را. || کم و نقص کردن حق کسی را. || ظلم ارض، کندن زمین در غیر جای کندیده. || ظَلم بعیر؛ کشتن شتر را بی علت و بیماری. || ظَلم وادی، از حد زیاده شدن آب رودکده. || ظلم الوَطب، پیش از جُغرات شدن خورد شیر را. || ظَلم َ الحمار الأتان، بر ماده ٔ باردار جهید خر. || ظَلم َ القوم، خورانید قوم را شیر پیش از جغرات شدن. || ماظَلمک ان تفعل، کدام چیز بازداشت ترا از کردن آن کار. || ظَلم الطریق، میل کرد از راه.

ظلم. [ظُ ل َ] (ع اِ) سه شب متصل به شبهای دُرع، یعنی نوزدهم و بیستم و بیست ویکم. || ج ِ ظَلماء.

عربی به فارسی

ظلم

بی انصافی , شرارت , بی عدالتی , ستم , بیداد , ظلم , خطا , جور , تعدی , فشار , افسردگی

فرهنگ فارسی آزاد

ظلم

ظَلِم، بسیار سیاه و تاریک،

معادل ابجد

بسیار ظلم کننده

1372

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری