معنی بزرگواران

حل جدول

بزرگواران

اماجد

اماجد، کِرام


کِرام

بزرگواران


اماجد، کِرام

بزرگواران


اماجد ، کِرام

بزرگواران

فرهنگ فارسی هوشیار

اماجد

(تک: امجد) بزرگواران (صفت) جمعامجد بزرگوارتران بزرگواران.


اقیال

بزرگواران


اج ء

(صفت اسم) جمع: جلیل بزرگواران.


اعزه

(صفت) جمع عزیز ارجمندان گرانمایگان بزرگواران عزیزان.

کلمات بیگانه به فارسی

اشراف

بزرگان - بزرگواران

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اشراف

توانگران، بزرگان، بزرگواران، فرونگریستن، دیده وری، بلندپایگان

فرهنگ فارسی آزاد

اسریاء

اَسْرِیاء، بزرگواران، جوانمردان، مهتران (مفرد: سَریّ).
َ


امجاد

اَمْجاد، بزرگواران، اشخاص با عزت و مجد (مفرد: مَجید).
َ


شرائف

شَرائِف، بزرگواران- صاحبان شرف- منسوبین بسلاله حضرت رسول (مفرد: شَرِیْفَه)

فرهنگ معین

امجاد

(اَ) [ع.] (ص.) جِ ماجد، مجید؛ بزرگواران.

معادل ابجد

بزرگواران

487

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری