معنی بروات

بروات
معادل ابجد

بروات در معادل ابجد

بروات
  • 609
حل جدول

بروات در حل جدول

لغت نامه دهخدا

بروات در لغت نامه دهخدا

  • بروات. [ب َ رَ] (اِ) ج ِ بَرات. (ناظم الاطباء). جمعی است که از کلمه ٔ برات ساخته اند و برات خود نیز در اصل برائت بر وزن سلامت است. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ 2، از مطرزی). دستاویزها. سندها. چکها. براتها. حواله ها. (ناظم الاطباء): چندان برین گونه آمدشد کردندی که آن بروات در دست ایشان کهنه شدی و طمع از آن منقطع کرده. (تاریخ غازانی ص 244). و همه اوقات و ساعات پروانه ها و احکام و بروات و انعام در حق ایشان مجری داشته. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

بروات در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

بروات در فرهنگ فارسی هوشیار

  • از برات چک ها تنخواه ها سفته ها (اسم) جمع برات
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید