معنی برخوردکردن

حل جدول

فارسی به آلمانی

تصادفا برخوردکردن

Geschehen, Passieren [verb]

فارسی به عربی

انگلیسی به فارسی

bop

برخوردکردن


happen

تصادفا برخوردکردن

ترکی به فارسی

راستلاماک

برخوردکردن

فرانسوی به فارسی

avenez (verbe)

روی دادن , رخ دادن اتفاق افتادن , واقع شدن , تصادفا برخوردکردن , پیشامدکردن.


advenir (verbe)

روی دادن , رخ دادن اتفاق افتادن , واقع شدن , تصادفا برخوردکردن , پیشامدکردن.


adviennent

روی دادن , رخ دادن اتفاق افتادن , واقع شدن , تصادفا برخوردکردن , پیشامدکردن.


avenir (verbe)

روی دادن , رخ دادن اتفاق افتادن , واقع شدن , تصادفا برخوردکردن , پیشامدکردن.


aviennent

روی دادن , رخ دادن اتفاق افتادن , واقع شدن , تصادفا برخوردکردن , پیشامدکردن.

آلمانی به فارسی

Geschehen

روی دادن , رخ دادن اتفاق افتادن , واقع شدن , تصادفا برخوردکردن , پیشامدکردن.


Passieren[verb]

روی دادن , رخ دادن اتفاق افتادن , واقع شدن , تصادفا برخوردکردن , پیشامدکردن.

سوئدی به فارسی

intr ffa

روی دادن، رخ دادن اتفاق افتادن، واقع شدن، تصادفا برخوردکردن، پیشامدکردن،


ske

روی دادن، رخ دادن اتفاق افتادن، واقع شدن، تصادفا برخوردکردن، پیشامدکردن،

معادل ابجد

برخوردکردن

1286

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری