معنی برتافتن

برتافتن
معادل ابجد

برتافتن در معادل ابجد

برتافتن
  • 1133
حل جدول

برتافتن در حل جدول

  • تحمل کردن و تاب آوردن
مترادف و متضاد زبان فارسی

برتافتن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پیچیدن، تاب‌دادن، برگردانیدن، رو گردانیدن، سرپیچیدن، اعراض کردن، روی برتافتن، تمکین ن کردن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن، تاب آوردن، تحمل کردن، برخود هموار کردن، طاقت آوردن،
    (متضاد) برنتافتن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

برتافتن در فرهنگ معین

  • برگردیدن، پیچیدن، تحمل کردن، تاب آوردن، توانایی داشتن، توان برابری داشتن. [خوانش: (~. تَ) (مص ل. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

برتافتن در لغت نامه دهخدا

  • برتافتن. [ب َ ت َ] (مص مرکب) پیچیدن و برگردانیدن. (ناظم الاطباء). برگرداندن.
    تاکردن. کج کردن. پیچاندن. خماندن. خمانیدن. بسوی دیگر کژ کردن. (یادداشت مؤلف). برگردانیدن چنانکه دم کارد یا چنگال یا نوک میخ و امثال آن را. قسمتی از چیزی متصل را بجهتی دیگر میل دادن. بجهتی مخالف جهت طبیعی خمانیدن:
    پیلی چو درپوشی زره شیری چو برتابی کمان
    ابری چو برگیری قدح ببری چو در یازی بزین.
    فرخی.
    آرام دلم بستدی و دست شکیبم
    برتافتی و پنجه ٔ صبرم بشکستی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

برتافتن در فرهنگ عمید

  • تحمل کردن،
    (مصدر لازم) روگردانیدن،
    پیچیدن، تاب دادن،
    (مصدر لازم) مقابله و برابری کردن،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

برتافتن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • پیچاندن، تا کردن، برگرداندن، خمانیدن
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید