معنی برانگیخته شدن

لغت نامه دهخدا

برانگیخته شدن

برانگیخته شدن. [ب َ اَ ت َ /ت ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) انبعاث. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر). انزعاج. (تاج المصادر) (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن). هیجان. هیاج. (منتهی الارب). اهتیاج. رجوع به برانگیخته و برانگیختن در همه ٔ معانی شود.


برانگیخته

برانگیخته. [ب َ اَ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) مبعوث. || بلندشده. برخاسته. || تحریک شده. وادارشده. منبعث.تحریض شده. (ناظم الاطباء). رجوع به برانگیختن شود.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

برانگیخته شدن

هیجان


برانگیخته

منبعث


برانگیخته شده

منبعث

محشور

مبعوث

فرهنگ فارسی هوشیار

برانگیخته شدن

انبعاث


برانگیخته

(اسم) تحریک شده تحریض گردیده.

فرهنگ معین

برانگیخته

(~. اَ تَ) (ص مف.) تحریک شده، تحریض گردیده.

مترادف و متضاد زبان فارسی

برانگیخته

مبعوث، تحریض، تحریک‌شده، واداشته


مبعوث شدن

برانگیخته شدن، نبوت یافتن، به رسالت رسیدن، پیغمبر شدن

فرهنگ عمید

برانگیخته

وادارشده،
تحریک‌شده،

فارسی به عربی

برانگیخته

حار، قطران

فارسی به آلمانی

برانگیخته

Heiß, Scharfgewürzt

معادل ابجد

برانگیخته شدن

1642

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری