معنی بر افتادن

حل جدول

بر افتادن

انقراض

مترادف و متضاد زبان فارسی

بر افتادن

از میان رفتن، نابود شدن، نابود گشتن، نیست شدن، ورافتادن،
(متضاد) روآمدن، ملغا، منسوخ گشتن، منسوخ شدن، متروک شدن،
(متضاد) متداول شدن، رایج گشتن، باب‌شدن، قلع‌وقمع شدن، منقرض شدن، انقراض‌یافتن، ازمد افتادن، دمده شدن،
(متضاد) باب شدن، مد

معادل ابجد

بر افتادن

738

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری