معنی بدکار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
بدعمل، بدکردار، شریر، گنهکار، کسی که مرتکب کارهای زشت و ناپسند میشود،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آلودهدامن، بدعمل، بدفعال، بدفعل، بدجنس، بدرفتار، بدروش، بدکردار، بدکنش، تبهکار، خبیث، شرور، شریر، طالح، فاجر،
(متضاد) نیککردار، صالح
فارسی به انگلیسی
Evildoer, Nefarious, Roguish, Rotten
فارسی به عربی
سریر، سیی، شریر، شنیع
فرهنگ فارسی هوشیار
آنکه مرتکب کارهای بد شود، بدکردار، بدفعل، گنه کار
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Schlecht
واژه پیشنهادی
ناسزاکار
معادل ابجد
227