معنی بدهی ها
حل جدول
قروض
دیون
مقابل بدهی
طلب
بدهی بانکی
وام
دعا برای رفع بدهی ها
هفت مرتبه این دعا را تا 70 روز بخوانند که بسیار مجرب است
یَا مَنْ یَکْفِی مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لاَ یَکْفِی مِنْهُ شَیْ فِی السَّمَوَاتِ و الاَرَضِینَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و اقْضِ عَنّی دَیْنی
منبع: کتاب دو هزار دستور العمل مجرب ص 219
فارسی به انگلیسی
Liabilities
لغت نامه دهخدا
بدهی. [ب ِ دِ] (اِ مرکب) دَین. وام. فام. قرض. بده. وام که ستده باشند. مقابل طلب. (یادداشت مؤلف). پولی که شخصی بدیگری مدیونست. آنچه که کسی ملزم است بدیگری بپردازد. (فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح حسابداری) حساب مخصوصی است که در آن بدهکاری شخص را یادداشت کنند و مقابل آن حساب، «دارایی » است که در آن سرمایه و طلب شخص را درج کنند. (از فرهنگ فارسی معین).
خوش بدهی
خوش بدهی. [خوَش ْ / خُش ْ ب ِ دِ] (حامص مرکب) خوب حسابی. خوب پرداختی. مقابل بدبدهی.
فرهنگ عمید
پولی که باید به دیگری پرداخت شود، قرض،
فارسی به ایتالیایی
passivo
فرهنگ معین
آنچه بدهکار باید به بستانکار بپردازد، قرض. [خوانش: (~.) (اِ.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
دین، قرض، وام،
(متضاد) بستانکاری، طلب
فرهنگ فارسی هوشیار
پول یا کالائی که از دیگری قرض گرفته شده و باید به او بدهد
فارسی به آلمانی
Fällig, Schuldig
معادل ابجد
27