معنی بدبختی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
نگونبختی، شوربختی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
ادبار، بداقبالی، بیطالعی، بیچارگی، تیرهروزی، تیرهبختی، سیاهبختی، سیهروزی، شوربختی، شوریدهبختی، ضراء، فلاکت، نکبت، نگونبختی،
(متضاد) بداقبالی، خوشبختی، خوششانسی، نیکبختی
فارسی به انگلیسی
Adversity, Curse, Desolation, Evil, Misery, Plight
فارسی به عربی
تعاسه، حادثه، سوء الحظ، عکس، قضاء وقدر، کارثه، مصیبه
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Gegenteil (m), Rückseite (f), Schicksalsschlag [noun], Umkehren, Unglu.ck
معادل ابجد
1018